• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود اسدی

(غزل)محمل بی پرده/پس از تو خون،به دل بچّه ها شد و دیدم

516

پس از تو خون،به دل بچّه ها شد و دیدم
پس از تو جان عزیزت فدا شد و دیدم

در این دقایق آخر به یاد گودالم
که سینه ی تو پر از ردّ پا شد و دیدم

کنار پیکر تو فاطمه زمین افتاد
کنار جسم تو گرم دعا شد و دیدم

دلم به یاد مدینه شکست آندم که
برای کشتن تو کوچه وا شد و دیدم

تو نیزه خوردی و من بند آمده نفسم
سنان به پهلوی تو جابجا شد و دیدم

دم غروب سرت را ز سینه ات کندند
ز گردن تو سر تو جدا شدو دیدم

پس از تو کوچه به کوچه همه مرا دیدند
پس از تو قاتل تو بی حیا شد و دیدم

پس از تو محمل بی پرده ای مرا دادند
پس از تو محرم زینب،چها شد و دیدم

سرم شکست به سنگ حرامیان؛دیدی
لبت به چوب عدو آشنا شد و دیدم

به شهر کوفه به اشک رباب خندیدند
به شهر کوفه چه غوغا به پا شد و دیدم

به روی نیزه سر شیرخواره را ای وای
که از دهان به سر نیزه جا شد و دیدم

نرفته از نظرم گوشه ی خرابه حسین
چگونه دختر تو بی صدا شد و دیدم
******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 5:45
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران