ای اولین نور هستی ، ای برترین رمز بودن
هستی تو معنی پرواز ، ای راز هر پر گشودن
ای باعث آفرینش ، ای محور اهل بینش
از بهر فتح و گشایش ، نام تو باید سرودن
بر قفل دل ها کلیدی ، بر نا امیدان امیدی
تو فجر و صبح سپیدی ، وقت تجلی نمودن
ای مهربانِ الهی ، دوری ز هر چه تباهی
با نور تو هر سیاهی ، باید ز عالم زدودن
زیبایی هر دو دنیا ، از حُسن تو گشته پیدا
باید غبار رهت را ، چون سرمه بر دیده سودن
دل ها به راه تو باشد ، جان در پناه تو باشد
نیمه نگاه تو باشد ، زیباترین دل ربودن
ای عشق دادار امجد ، ای جلوه ی حی سرمد
عالم فدای تو گردد ، یا سیدی یا محمد
ما را تمنای عشقت ، تا آسمان ها کشیده
هر لحظه رویای عشقت ، تا کهکشان ها کشیده
زیباترین نقش عالم ، از دستِ نقاش هستی
نقش تو را حضرت حق ، تا بی نشان ها کشیده
بهر خدا بس عزیزی ، خورده قسم او به جانت
عشق تو را با لَعَمرُک تا بی کران ها کشیده
بس که حبیب خدایی ، بس بر خدا دلربایی
نقش جمال تو را خود ، بر لوح جان ها کشیده
جایی که حبل المتینم ، مشکینِ زلف تو باشد
سر رشته ی مهرت ای دوست ، تا هر زمان ها کشیده
یک کاروان آمد از ره ، یوسف ببُرد از دل چاه
حُسن تو بر وعده ی وصل ، بس کاروان ها کشیده
ای عشق دادار امجد ، ای جلوه ی حی سرمد
عالم فدای تو گردد ، یا سیدی یا محمد
ما را مران از حریمت ، ما آشنای تو هستیم
دل را گره بر تو بستیم ، ما مبتلای تو هستیم
هستی به مصداق لَولاک ، علت به ایجاد افلاک
کن یک نظر جانب خاک ، ما خاک پای تو هستیم
هستی تو پیغمبر عشق ، ای ساقی و سرور عشق
ذکر تو بال و پر عشق ، مرغ هوای تو هستیم
پر می کشیم از زمین تا ، عرش خدا با نگاهت
ما بندگان حریمت ، عبد خدای تو هستیم
رسم کریمان نباشد ، صبر از برِ عرض حاجت
ناگفته فرما کرامت ، ما که گدای تو هستیم
شد دین ما مهر دلبر ، حب تو ، زهرا و حیدر
دنیا و در روز محشر ، زیر لوای تو هستیم
ای عشق دادار امجد ، ای جلوه ی حی سرمد
عالم فدای تو گردد ، یا سیدی یا محمد
- یکشنبه
- 3
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 15:41
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه