غافل از یار شدیم و شبِ میلاد رسید
در حقیقت شبِ قدر و شبِ فریاد رسید
شبِ احیای عظیم است شبِ نیمه ی ماه
فرصت بخشش و عفو است که چون باد رسید
شبِ بیدار شدن آمده.. ای منتظران
روح بازم به بدن آمده..ای منتظران
غفلت از اوست که محروم ز کارش شده ایم
انتظارش نکشیدیم و فقط نوڪرِ زارش شده ایم
گم شده از نظرِ ما...خبری نیست که نیست
وَ نماندیم به یک طُرفه دعایی و نَزارش شده ایم
ما چه کردیم برایِ گل زیبایِ رسول
منتظر هست فقط حضرت زهرای بتول
در شبِ نیمه ی شعبان چه شود فکر کنیم؟
در شبِ مستیِ جانان چه شود فکر کنیم؟
چشم ها مثلِ کویر است ندارد تب و تاب
در شبِ بارش باران چه شود فکر کنیم؟
تا به کی غفلت و بیچارگی و چُرت زدن؟
تا به کی حرف و فقط حرف و فقط دادِ سخن؟
این زمینِ دلِ ما،عاطفه را می طلبد
شادی شهر..دعایِ همه را می طلبد
بی حضورش نرسیدیم به این مطلبِ حق؟
جشنِ میلاد..گلِ فاطمه را می طلبد
سالها جشن گرفتیم ولی غافل از او..
کار بسیار نمودیم و لیکن دل از او..
بهتر آن نیست که رجعت بشود سمتِ نگار؟
بهتر آن نیست که همّت بشود محضرِ یار؟
اندکی کاش به مولایِ زمان فکر کنیم
بهتر آن نیست که دیده بشود ابرِ بهار؟
شبِ قدر است بخواهیدفقط آمدنش..
پس بخوانید پیاپی دمِ یابن الحسنش...
- دوشنبه
- 18
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 13:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
سیدمحمدعلی طباطبایی