من گل گلشن زهرا هستم
زینت دامن بابا هستم
عصمة اللهم وهم عالمه ام
بخدا فاطمه قافله ام
نوه سید بطحایم من
سرتر از مریم کبرایم من
چه کسی گفته تنم بی رمق است
نیمه شب مائده ام در طبق است
مثل زهراست خم قامت من
که پس از عمه شده نوبت من
خوب تعبیر شده رؤیایم
که شده همنفسم بابایم
من به ویرانه مقیمم بابا
چه کسی کرده یتیمم بابا
چه کسی پنجه کشیده به رویت
چه کسی نيزه زده بر گلویت
پس ببین ای همه آبرویم
جای دستان عدو بر گلویم
چون تو من چهره نیلی دارم
به رخم پنجه ز سیلی دارم
گوش پاره سند گویایی ست
سندم زینبی و زهرایی ست
گاه برگیسوی من چنگ زدند
گاه با خنده به من سنگ زدند
سحری نیست که آسودم من
شبرو از روز ازل بودم من
با همین قامت خم روی کبود
میزنم بر صف کفار و یهود
آنچنان داد ستانم ز یزید
که به ذلت برسد قوم پلید
تا که پیغمبر گودال شدم
نوحه خوان علی وآل شدم
دامنم رحل و تویی قرآنم
سوره حنجر تو میخوانم
میکنم طی به خروش و ناله
یک شبه راه هزاران ساله
بعد تو هول قیامت دیدم
در خطر نسل امامت دیدم
چون علمدار هدایت گشتم
برهه ای یار ولایت گشتم
در شب شام به آوای جلی
بار برداشتم از دوش علی
نهضتم زمزمه و آه و خروش
علمم زخم ولایت بر دوش
شاهد حرب من و بیگانه
ليلة القدر من و ویرانه
با تو پیروزی من معنا شد
قد خم باز قد رعنا شد
من شدم رهبر فرزانه عشق
ساکن غربت شبهای دمشق
- شنبه
- 23
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 21:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه