سوّمین روزِ ماهِشعبان است
عرش تا فرش نورباران است
روز درماندگی شیطان است
حرف از آمرزشِ گناهاناست
پنجمیننوبتِظهورِخداست
روز میلاد سیّد الشّهداست
دم صبح آسمان منوّر شد
نَه مدینه،جهان معطّر شد
فُطرسامروزصاحبِپَرشد
و برایش چنین مُقدّر شد
تا قیامت غلام او باشد
پیک حملِ سلام او باشد
بوسه پیوسته و مُکرّر زد
بوسه بر گونهاش پیمبر زد
بوسه بر آن لب مُطهّر زد
بوسه آرام تا به حَنجر زد
روضه را جبرییل کرد آغاز
شد میاندارِ گریه شاهِحجاز
ریختتا اشکِ جَدّ اطهر او
گریه کردند در غم سر او
پدر و مادر و برادر او
نخورَد لطمه تا به پیکر او
یک لباس لطیف آوردند
بر تن نقره فام او کردند
توأمان است شادی و غم ما
حالاشکاستحال درهم ما
یاحسیناستهرنفس دم ما
چونحسیناستاسمِاعظمِما
سِحروجادو اگرچهکارگر است
بهمن و تو طِلسمبیاثراست
وصف او را خُدایسُبحانش
گفته در آیههای قرآنش
چونکه”لؤلؤ”بُوَد حسنجانش
طبق تأویل؛اوست”مرجانش”
فَجروکَهفاستوهلاَتاستحُسین
جَمعِ زهرا و مُرتضاست حُسین
جانِشیرینِخواجهیِدو سَرا
دوّمین نورِ چشمِ شیرِ خدا
قُرّهُ العینِ حضرت زهرا
هم طراز کریم آل عبا
مالکِقلبِخاصوعام؛حسین
وَ عَلیکَ السَّلام امام حسین
السَّلام ای بهشت گریهکُنان
حاصلِزَرع و کِشتِگریهکُنان
برکت خشتخشتِ گریهکُنان
خوشترینسرنوشتگریهکُنان
عشق را اینچنین نشان بدهیم
وسط گریه بر تو جان بدهیم
باتو عُمریست آشنا شدهایم
ما همانمیوهیسَوا شدهایم
دستچینهایکربلا شدهایم
در قنوت شبت دعا شدهایم
جایشُکرانه دارد اینکههنوز
مُرتبطباتوایم هر شبو روز
تو همانی که وِتر مُوتُور است
تو همانیکه سِرِّ مَستور است
با تو حتّی مَحال؛مِیسُور* است
هرکسیباتو ماند مَأجور است
شده تفویض اختیار دو کُون
به تو ای رمز روسپیدی جُون
شَر نمیخواهم اَهلِخِیرم کن
بی نیاز از عطای غیرم کن
خوب مانوس با زُهیرم کن
بعد محشور با بُریرم کن
عشقمنپایمالتوشدناست
“نافعبنهلال”تو شدناست
ایکهآباز تو بینصیب شده
ای مسیحای بر صلیب شده
مقتلت غرق بوی سیب شده
چهکسیاینچنین غریبشده؟
ای سر نیزه رحل قرآنت
((پدر و مادرم به قربانت))
- یکشنبه
- 24
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 1:33
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه