فاطمیه سپری گشت و دلم غمخوار است
روز شب ناله و آوا و فغانم کار است
دل ما در گِرُوِ عشق حسین بن علی است
گَردِ اندوهِ یتیمی به رخ دلدار است
مرتضی بعد سفر کردن زهرای بتول
در فراق گل بشکسته ی خود بیمار است
شب رَوَد تا به سحر در بر قبر زهرا
در دلِ غَمزده اش آرزوی دیدار است
گوید اِی فاطمه اِی یاور غمدیده ی من
بعد تو دردِ منِ خون به جگر بسیار است
گشته ورد لب من سوره ی حمد و صافات
کار من بی تو در این وادیِ غربت زار است
به همان چادر خاکی تو زهرا سوگند
که پس از رفتن تو ماندن من دشوار است
در میان همه ی خاطره های غم تو
قاتلم خاطره ی بین در و دیوار است
- چهارشنبه
- 3
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 21:5
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه