• جمعه 2 آذر 03

 امیر عباسی

شعر مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا -(ای عزیز مصطفی یالیتنا کنا معک)

784
1

ای عزیز مصطفی یالیتنا کنا معک
ای شهید سرجدا یالیتنا کنا معک

ای که در صحرای طف گشتی به دست ظالمان
کشته ی راه خدا یالیتنا کنامعک

ای زِ رخسار الهیِ تو پیدا و عیان
شمس و نجم و والضّحی یالیتنا کنا معک

آیه آیه مصحف توحید شرح حُسن توست
ای بهار هل اتیٰ یالیتنا کنا معک

ای جمیع خلق بر تو بنده ی حلقه به گوش
ای خدایت خونبها یالیتنا کنا معک

بین محراب ولایت در قنوت معرفت
بر لبم دارم دعا یالیتنا کنا معک

خیمه ی دین تا قیامت هست ای سلطان عشق
از قیام تو به پا یالیتنا کنا معک

انبیا و اولیا جمله تو را دلباخته
خاکبوسَت اوصیا یالیتنا کنا معک

دست حق روز ازل در جام تقدیرِ تو ریخت
باده ی قالو بَلیٰ یالیتنا کنا معک

ذکر زیبای تو را گوئیم تا پایان عمر
که تویی ارباب ما یالیتنا کنا معک

خاک با یک گوشه چشمی از تو می گردد چو زر
ای نگاهت کیمیا یا لیتنا کنا معک

ای زِ قبل از روز میلادت اَنیسِ فاطمه
هستیِ خیرالنسا یالیتنا کنا معک

اشک در بزم عزایت ای امام اِنس و جِن
داده بر عالم ضیا یالیتنا کنا معک

می خرند اینجا به دینار محبت از همه
هم خلوص و هم ریا یالیتنا کنا معک

روی تو مرعات وَجهُ الله و خویت احمدی
کوی تو دارُالعطا یالیتنا کنا معک

هر گدایی که بیاید بر سر کویت حسین
می شود حاجتروا یالیتنا کنا معک

تا قیامت خادم بزم عزای تو منم
کِی شوم از تو جدا ؟ یالیتنا کنا معک

کَشتیِ دین را تو راندی در دل دریای دَهر
زِابتدا تا انتها یالیتنا کنا معک

ای کریم بن کریم ای آنکه در هنگام جود
شرم کردی از گدا یالیتنا کنا معک

طایر اشکم به اوجِ قله های ماتمت
می زند پر چون هُما یالیتنا کنا معک

عشق و ایثار و جهاد و بردباری و وقار
بر تو دارند اقتدا یالیتنا کنا معک

دوخت بر جسمت لباس لاله رنگ از تیغ و سنگ
دست خیّاط قضا یالیتنا کنا معک

آری از شوقت به وصل دوست قدری کم نشد
هرچه شد بر تو جفا یالیتنا کنا معک

گشت لبریز از مناجاتت تمام کائنات
ای تجلّیِ رضا یالیتنا کنا معک

یک به یک اصحاب تو گشتند قربانی دوست
در مِنای کربلا یالیتنا کنا معک

پیکر پاک جوانت بینِ آن میدان عشق
اِرباً اِرباً شد شَها یالیتنا کنا معک

توخودت دیدی که قاسم بر زمین پا می کشید
بین جمع اشقیا یالیتنا کنا معک

در کنار علقمه هم فرقِ ساقی حرم
هم قد تو شد دوتا یالیتنا کنا معک

اصغر شش ماهه ات ، زد از جفای حرمله
روی دستت دست و پا یالیتنا کنا معک

وقت میدان رفتنت آن خواهر محزونه ات
گفت مهلاً یا اخا یا لیتنا کنا معک

تو فتاده بین گودال و به جنّت مادرت
داشت بس شور و نوا یالیتنا کنا معک

خاک عالم بر سرم ، شد آشنا با حنجرت
خنجر شمر دَغا یالیتنا کنا معک

ظالمان دیدند در وقت عروجت یا حسین
تیره گردیده فضا یالیتنا کنا معک

تو سرت گرم خدا بودو زِ تیغِ قاتلت
رفتی از طَف تا خدا یالیتنا کنا معک

چون سرت از تن جدا شد ناله از دل بر کشید
حضرت خَیرُالوَریٰ یالیتنا کنا معک

بهرِ مظلومیّت تو همچو زهرا ، گریه کرد
شاهِ مُلکِ لافتیٰ یالیتنا کنا معک

از غم جانسوزت ای فرمانروای ملک عشق
شور محشر شد به پا یالیتنا کنا معک

مادرت همواره در گودال می زد با فغان
ناله ی واویلتا یالیتنا کنا معک

چشم اسماعیل هم در ماتمت خون گریه کرد
ای ذبیحِ از قفا یا لیتنا کنا معک

خواهرت نشناخت در گودال اِی خون خدا
جسم خونین تو را یالیتنا کنا معک

عاقبت بانگ اِلَیَّ گشت از حلقومِ تو
بَهرِ زینب رهنما یالیتنا کنا معک

صبر ایوب نبی و صبر زینب ، خواهرت
این کجا و آن کجا یالیتنا کنا معک

در شب شام غریبان در شراری بس مَهیب
سوخت یکسر خیمه ها یالیتنا کنا معک

رأسِ پاکت شد به راه شام و کوفه ای غریب
آفتاب نیزه ها یالیتنا کنا معک

عاقبت آن رأس نورانی شد از جور یزید
زینت طشت طلا یالیتنا کنا معک

نیمه شب در گوشه ی ویرانه اشک دختری
کرد غوغایی به پا یالیتنا کنا معک

گفت ای بابا مگر بودی تو در کنج تنور
خاک آلودی چرا ؟ یالیتنا کنا معک

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران