• دوشنبه 3 دی 03

 امیر عباسی

زبانحال مولا در فراق حضرا زهرا سلام الله علیها با چاه و گریز به مصائب کوفه و شام -(الا ای چاه هستی همدمِ من)

1408
4

الا ای چاه هستی همدمِ من
زِ جانت گوش کن درد و غمِ من
میانِ کوچه ها نقشِ زمین شد
انیس و راز دار و مَحرمِ من


امان از محنت و دردِ یتیمی
امان از ناله یِ سردِ یتیمی
ببین ای چاه بنشسته ز غربت
به رویِ زینبم گرد یتیمی


شرار افتاده بر آفاق و اَنجُم
چهل تن چونکه آوردند هیزُم
چه اوضاعی بِشُد آنجا پدیدار
که در موجِ عَدو شد یارِ من گُم


الا ای چاه دستم را ببستند
دلِ یارِ مرا از ظلم خَستند
به پشتِ دربِ خانه آن لعینان
به ضربِ کینه پهلویش شکستند


کِشَد غم از وجودِ من زبانه
که ناگَه بینِ کوچه ظالمانه
مغَیره با تمامِ قدرتِ خود
بِزد بر دستِ زهرا تازیانه


اَلا ای چاه قلبِ من غمین است
دلم از داغ زهرایم حزین است
غریبیِ علی را کن نظاره
که بعد از مصطفی خانه نشین است


الا ای چاه در تاب و تبم من
زِ آماجِ بلا جان بر لبم من
ولیکن بعد از اندوهِ مدینه
به فکرِ کربلا و زینبم من


رسد هنگامه ای کز ظلمِ اعدا
شود خون،دل،هم از من هم زِ زهرا
کند زینب به تن رختِ اسیری
حسینم بی کفن ماند به صحرا


الا چاه در صحرای غربت
شود بی سر تنِ شَمسِ ولایت
شود آن سر چراغ کوفه و شام
از این غم غُصه دارم تا قیامت


الا ای چاه واویلا از این ننگ
دل محزونِ من از خون شده رنگ
چون آلُ الَّه به هر شهری درآیند
پذیرایی شوند از بام با سنگ

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران