• سه شنبه 15 آبان 03

 امیر عباسی

شعر مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام با تضمینی از غزل حافظ -(دل سودایی ما را غم دلدار چه کرد)

723
-1

دل سودایی ما را غم دلدار چه کرد
در نظرگاه محبت نظر یار چه کرد
نرگس مستِ رخش با من بیمار چه کرد
با دل غمزده ام خواجهٔ تمّار چه کرد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و بایار وفادار چه کرد


آه از آن سلسله ی مو که که چه بازی انگیخت
آه از آن حلقه ی گیسو که چه بازی انگیخت
آه از آن خُلق و از آن خو که چه بازی انگیخت
آه از آن لاله ی خوشبو که چه بازی انگیخت
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انیخت
آه از آن مست که بامردم هوشیار چه کرد


بسکه مَهجور شدم من ز بدیِ کردار
مانده ام دور زِ یار و زِ تبار و زِ دیار
گوئیا دور فتادم زِ عطای دلدار
کاش گردد نظری بر دلِ بی تاب و قرار
اشک من رنگ شفق یافت زِ بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که دَرین کار چه کرد


داد پیک سحرم مژده ی جانبخش ظفر
تاج زَرّین تولّیٰ بِنَهادم بر سر
یاعلی گفتم و فارغ شدم از گوهر زر
مست و مدهوش شدم از مِیِ جام حیدر
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خِرمن مجنون دل افکار چه کرد


او بُوَد خواجه ی افلاک و منم بنده ی غیب
اشک ریزم که ببینم به خودم خنده ی غیب
مُرده بودم که زِ حبّش شده ام زنده ی غیب
از فروغ کرمش من شدم آکنده ی غیب
ساقیا جام مِی ام ده که نگارنده ی غیب
نیست معلوم که در پرده ی پندار چه کرد


ای که بر هر دو جهان سَروری و آقایی
همگان بنده و تو سَیّدی و مولایی
رهبر و همسر و افسر به سر زهرایی
داد و بیدار زِ هجران و غم تنهایی
آنکه پُر نقش زد این دایره ی مینایی
نیست معلوم که در نقطه ی پرگار چه کرد


دست تقدیر زِ جان شعله ی مهرت افروخت
در سفر تا به خدا توشه ی تقویٰ اندوخت
بر تنِ شوق قبایی ز نخ ایمان دوخت
دل ازین طُرفه سخن درس محبت آموخت
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببیند که با یار چه کرد

  • شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 21:6
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران