• جمعه 2 آذر 03

 امیر عباسی

شعری از شرح حال -(بیچارگی ام از سرِ عصیانِ زیاد است)

646

بیچارگی ام از سرِ عصیانِ زیاد است
از فرطِ گنه حاصل یک عمر ، به باد است

بر عاشقِ هجران زدهٔ درد کشیده
جان دادنِ در بادیهٔ وصل ، مراد است

در مدرسه عشق فقط حرف زِ عشق است
خوش آنکه مُزَیّن به چُنین علم و سواد است

در مُلکِ خُلوص و شرف و صِدق و سعادت
بازار ریا سخت خراب است و کساد است

اینکه همگی عاشق پیغمبر و آلیم
خِیری است که بر ما زِ کرم فاطمه داده است

باید که پیِ راه و مرام شهدا رفت
جنگیدنِ با نفس ، تعاليِ جهاد است

هستیم همه سائلِ سلطان خراسان
که راه ورود حرمش بابِ جواد است

ما غیر گدایی به خدا هیچ نداریم
این سینه زنی هاست که در حشر ، عِماد است

ما غمزدهٔ داغ امامُ الشُّهداییم
با یادِ حسین این دل ماتمزده شاد است

لعنت به کسی که سرِ او تشنه جدا کرد
آن رو سیَهِ پست ، که ابلیس نهاد است

  • شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 21:38
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران