• دوشنبه 3 دی 03


متن شعر فراق یار -(بایاد چشمان ترت هر شب سحر کردم بیا)

489

بایاد چشمان ترت هر شب سحر کردم بیا
در خواب خود از کوی تو با دل گذر کردم بیا

بوی تو می آمد ولی پنهان جمال منجلی
ای آخرین ماه علی من دیده تر کردم بیا

هردم صدایت میکنم گریان دعایت میکنم
جان را فدایت میکنم سینه سپر کردم بیا

جانا نظر کن زیر پا رحمی به حالم باوفا
ای حضرت مشگل گشا بی تو ضرر کردم بیا

پایت جوانی داده ام این زندگانی داده ام
گفتم بدانی داده ام عزم سفر کردم بیا

ای دست حق در آسُتین نای نوای آتشین
گشتم نبودی نازنین هرجا نظر کردم بیا

ماهِ رخت کن جلوه گر ای قبله شمس و قمر
بگذشته ام از خیر سر نذر تو سر کردم بیا...

  • یکشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران