تقدیم به روح مطهر #شهید_حاج_یونس_حبیبی
(خاطرهساز غمنامهی حضرت رقیه)
روزا گریونم، شبها بیخوابم
خیلی بیجونم، خیلی بیتابم
از اونیکه تو رو رو نیزهها بُرد نمیگذرم
از اونیکه تو رو ازم جدا کرد نمیگذرم
از اونیکه منو خرابه آورد نمیگذرم
از اونیکه منو زد و رها کرد نمیگذرم
چشمم روشن، لباتم که پارهست
چشمم روشن، سرت روبرومه
چشمم روشن، این از حال بابام
چشمم روشن، اونم که عمومه
......................................................
سخته تنهایی، دشمن بیرحمه
حالم رو تنها، عمه میفهمه
از اونیکه منو از ناقه انداخت نمیگذرم
از اونیکه منو به غم اسیر کرد نمیگذرم
از اونیکه منو با کعبِنی زد نمیگذرم
از اونیکه منو یهویی پیر کرد نمیگذرم
چشمم روشن، موهاتم که سوخته
چشمم روشن، لبت غرق خونه
چشمم روشن، تو و چوب دشمن
چشمت روشن، من و تازیونه
......................................................
روضه میخونم، گریه میبارم
بابا من خیلی، از شام بیزارم
از اونیکه به زخم دل نمک زد نمیگذرم
من از طعنه و بیرحمی و آزار نمیگذرم
از اونیکه منو خارجی خونده نمیگذرم
از اونیکه منو آورد تُو بازار نمیگذرم
چشمت روشن، نمیبینه چشمام
چشمت روشن، پاهام جون نداره
چشمت روشن، همون زجر نامرد
هر وقت دیدم، منو زد دوباره
با اجرای مصطفی مروانی
- چهارشنبه
- 10
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 9:28
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه