نشسته بر رُخ غبار عزا، گشته به دلِ شیعیان ظاهر(2)
به دست دشمن ز زهر جفا، کشته گردیده حضرت باقر
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
ز اشک و خون چشم اهل و ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی
رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دلِ ما رو به ویرانی
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
چه حزن انگیز از مدینه رسد با نوای عزا آه غربت او
ببر گلهای سرشک مرا ای صبا ز وفا سوی تربت او
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا (2)
- شنبه
- 29
- مهر
- 1391
- ساعت
- 4:50
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه