• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر امام جواد(ع) -(،،هست،، در شهر نگاری که دل از ما ببرد)

591

،،هست،، در شهر نگاری که دل از ما ببرد
نه دل ما که دل حضرت زهرا س ببرد

در زمینی که خدا داشت خدایی میکرد 
دل من بر سر سجاده گدایی میکرد 

شب میلاد جوادت گل شعرم بشکفت 
،،سینه از آتش دل در غم جانانه،، نهفت

 نور چشمان مدینه که به دل سوسو کرد 
وقت آن بود و خدا وعده ی خود را رو کرد

ماه میرفت به آلاله ی شب سر بزند 
نور آمد به همین بیت سحر در بزند 

،،دهه ی ماه رجب،، نیمه شبش مهتابی ست 
قلب مادر پدری غرق تب بی تابی ست 

آنچه بالاست در عالم به خدا پرچم توست
،،شادی مجلسیان در قدم مقدم توست،،

رحمت ناب الهی به پدر نازل شد 
عشق بوسید گلش را و غمش کامل شد

کلّ هستی گل هستی که به دستش می داد 
نام او گشت  جوادبن کرم ، جود ،،جواد،، 

قرّه العین ،،رضا،، راهی دنیا شده است 
غنچه ی باغ ،،حبیبه،، چه شکوفا شده است 

تا جواد است بخواه از کرمش هرچه که هست 
،،ناامید از در رحمت نشو ای باده پرست


سحری بود و رضا مست گل رخسارش 
که جواد آمد و شد پر برکت بازارش 

آسمان باغ گلش را به ،،رضا،، می بخشید
نقل رحمت ز دل عرش،  زمین می پاچید

هشتمین پیک زدم تا به فغان آمده ام 
،،زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام،،


۸ من در گروِ ۹  شده در شعر آباد
هشت من هست رضا جان   نُه من هست جواد

 چتر احسان به سر عالم و آدم وا شد 
ابر عشق آمد و باران زد و گل پیدا شد 

قرعه ی ،،جود و سخا،، هر سحر و شام افتاد 
،،این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد،،

از ازل گر دل من بر تو ارادت دارد 
دست بر دامن پر مهر جوادت دارد

،،خیزران،، یافت مقامی که شود مادر تو 
چو کبوتر بشود بال و پرش بر سر تو 

نهمین اختر ماه نبوی آمده ای
دهم ماه رجب ساقی این میکده ای

ثمر باغ رضا نوگل این باغ شده 
شربت و شهد و شکر هدیه ی آفاق شده

منکه در وصف تو اینگونه مهیّج شده ام 
بخدا شیفته ی ،،باب الحوایج،، شده ام 


پرقنداقه تو بسته شده بر مویم 
که حدیث کرم و بخشش تو میگویم

مردم شهر مدینه همگی خوشحالند 
شب میلاد جوادت به جهان می بالند 

پرِ پروانگی ات را بده من هم بپرم 
عطر ریحانگی ات ، قسمت من کن بخرم 

مزرع سبز فلک ، غنچه ی رویت کم داشت 
تا میاندار شدی هیئت ما دم برداشت

دم من هست رضا  باز دمم هست جواد 
،،لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد،،

ما که بر دامن تو دست عنایت داریم 
روز محشر به خدا چشم شفاعت داریم 

میکنم ختم سخن عشق رضا باز آمد 
،،هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد،،

شب میلاد شما کاش که نرگس ،،عج،، آید
با ظهورش همه جا نور به مجلس آید

سر داعش همه جا در همه دنیا بکنیم 
پرچم صلح، سرِ قله عالم بزنیم 

دست در حلقه ی آن زلف نه که خواهش ماست 
،،مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست،،

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 22:5
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران