آن گل که سرآغاز شکوفائی بود
رخسارۀ او بهشت رویائی بود
وقتی که در آغوش رضا می خندید
چون دیدن باغ گل تماشائی بود
×××
با مهر تو دل سپهری از نور شود
با یاد تو سینه وادی طور شود
تنها نه ز مقدم تو شاد است رضا
کز آمدنت فاطمه مسرور شود
×××
ای گل که فضا معطر از بوی تو بود
سر تا سر یثرب همه مشکوی تو بود
وقتی که رضا تو را در آغوش گرفت
در دیدۀ او نقش گل روی تو بود
شاعر: سیدهاشم وفایی
- یکشنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه