• سه شنبه 15 آبان 03

 محمد مبشری

متن شعر مناجات با خدا -(دوباره با دست خالی اومدم)

1534

دوباره با دست خالی اومدم
با غم شکسته بالی اومدم 

دوباره با روسیاهی اومدم
بی کسم با بی پناهی اومدم

اومدم ای خدای مهربونم
خیلی دیر اومدم اینو می دونم

حالا بیچاره تر از همیشه ام
با گناه تیشه زدم به ریشه ام

می بینی حال مناجات ندارم
ترسی از روز مجازات ندارم

لبم از ذکر تو آسوده شده
می بینی دلم چه آلوده شده

غفلت از یادت برام عادت شده
وای من ، گناه برام راحت شده 

خشک شده چشمه ی چشمم از گناه
ای خدا خودت منو بیار تُو راه 

دیگه من پیش خوبا نمیشینم
دیگه روی ارباب و نمی بینم

نیمه شب نمی کنم راز و نیاز 
با تو حرف نمی زنم توی نماز

می دونم اینا همه از گناهه
چاره ش هم فقط برام یک نگاهه

یه نگاهِ گلِ نرگس بَسَمه
یه سری بیاد تو مجلس بسمه

آقا جون درد و بلات به جون من 
بیا تو محفل ما سری بزن 

موقع امن یُجیبته بیا 
مجلس جدّ غریبته بیا 


  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران