دوباره با دست خالی اومدم
با غم شکسته بالی اومدم
دوباره با روسیاهی اومدم
بی کسم با بی پناهی اومدم
اومدم ای خدای مهربونم
خیلی دیر اومدم اینو می دونم
حالا بیچاره تر از همیشه ام
با گناه تیشه زدم به ریشه ام
می بینی حال مناجات ندارم
ترسی از روز مجازات ندارم
لبم از ذکر تو آسوده شده
می بینی دلم چه آلوده شده
غفلت از یادت برام عادت شده
وای من ، گناه برام راحت شده
خشک شده چشمه ی چشمم از گناه
ای خدا خودت منو بیار تُو راه
دیگه من پیش خوبا نمیشینم
دیگه روی ارباب و نمی بینم
نیمه شب نمی کنم راز و نیاز
با تو حرف نمی زنم توی نماز
می دونم اینا همه از گناهه
چاره ش هم فقط برام یک نگاهه
یه نگاهِ گلِ نرگس بَسَمه
یه سری بیاد تو مجلس بسمه
آقا جون درد و بلات به جون من
بیا تو محفل ما سری بزن
موقع امن یُجیبته بیا
مجلس جدّ غریبته بیا
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه