من آن عبد خطا کارم الهی
که شرم از فعل خود دارم الهی
خدایا بلبلی بی آشیانم
همی نامت بود ورد زبانم
الهی در شبِ شب زنده داری
به سویت آمدم با آه و زاری
نگاهی کن به قلب پر ز دردم
ببخشا هر چه بودم هر چه کردم
خدایا بنده ات از پا فتاده
سرش اکنون به دامانت نهاده
الهی ای امید نا امیدان
به حق حرمت شاه شهیدان
ز افعال بدم امشب تو بگذر
به حق فاطمه بر حق حیدر
چو نابینا بسویِ روشنایی
(فرج) بر درگهت آمد گدایی
خدایا بنده ای شرمنده هستم
گنه کار و غمین و خوار و پستم
بگریم تا گل اشکم بروید
غبار سینه ام اشکم بشوید
ز لطفت بنده را مسرور فرما
عذابت را ز جانم دور فرما
خدا بر حق پهلوی شکسته
به فرق حیدر در خون نشسته
به اه مجتبی اه شرربار
که شد کشته ز ظلم قوم اغیار
به حق سید و سالار و سرور
که شد در کربلا در خون شناور
به حلق اصغر و بر نعش اکبر
به حق غربت اجساد بی سر
به زینب قامت از غم کمانش
به روز اربعین و کاروانش
به منشق فرق مولا بی پناهم
مگر از مرحمت بخشی گناهم
نسوزانی مرا در قعر سِجّین
اغثنی یا غیاث المستغیثین
از افعالش (فرج) گردیده نادم
به آل مصطفی گردیده خادم
- شنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 16:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیررضا فرجوند
ارسال دیدگاه