کاظم ست و عبدِ صالح ، مقتدایِ هفتمین
از تبارِ حیدر و اولادِ خَتمُ المُرسَلین
هفتمین هادیِ شیعه حبسْ در زندان بُود
سیزده سالست چشمِ دخترش گریان بُود
تحتِ تسخیرِ غل و زنجیر بوده این امام
کم کم آید بوی پروازش زِ دنیا بر مشام
روز ها را روزه دار و شامْ مشغولِ دعا
مرگْ یا آزادیش را او بخواهد از خدا
بعدِ مرگش بر تنش زنجیرِ کینه بسته بود
قلبِ معصومه از این غم خسته و بِشکسته بود
..
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 10:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی اکبری
ارسال دیدگاه