پناهِ ما همه
توي اين واهمه
برس به دادمون
يوسف فاطمه
توي اين، روزگـار ، خيلي دل ، واپسم
هوامو ، داشته باش ، جون زهرا قسم
بوي بقيع گرفته
اين روزا حرمِ امام رضا
سخت ميگذره آقاجون
واسه دونه به دونه نوكرا
از همه جا مونده ايم
تو ديگه نروني مارو آقا
يابن الحسن ، آقا بيا
شالِ عزا و غم
رو دوشته آقا
واسه يتيميه
آقام امام رضا
بعد عمري فراق ، تا كه آوردنش
روي تخته دري ، بي رمق بردنش
آقاي ما رو كشتن
غريبونه تو دخمه عاقبت
روزا كه روزه بود و
شبا هم كه كتك ميخورد فقط
اين روزاي آخري
حرف مادر و ميكشيد وسط
واويلتا ، واويلتا
هرجووي شد آخر
كفن آوردن و
رو تابوت آقا
هِي گل ريختن و
خدا رو شكر نشد ، دخترش رُخ كبود
سري رو نِي نرفت ، سري تو طشت نبود
اما حسينِ زهرا
نداشت حتي يه تيكه بوريا
شد تشييعِ جنازش
زير سُم ستور مركبا
دخترْ سه سالَش افتاد
از رو ناقه توي بيابونا
غريب حسين ، غريب حسين
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه