امیری می پذیرم غیرِ شاهِ لافتا ؟اصلاً
مدد می جویم از غیرِ امامُ الاتقیا؟ اصلاً
گره خورده دلم از ابتدایِ خلقتم بر او
پذیرایی کنم در دل کسی جز مرتضا؟ اصلاً
یگانه یارِ جان بر کف،میانِ غزوه ها حیدر
نمی داند پیمبر غیرِ او شیر خدا؟ اصلاً
چنان خیبر گشوده شد به دستانِ یداللّهی
که انگاری نبوده قلعه را بابُ الرّجا ؟ اصلاً
به تیغِ ذوالفقارِ خود..قیامت می کند در جنگ
فراری می شود دشمن،ندارد جز بُکا اصلاً
خدا خوانده امیرالمومنین با لحنِ پیمبر
امامِ من علی باشد بجز او مقتدا اصلاً
برو بدر و حنین اش را تماشا کن ببین شیر است
مگر باشد بجز حیدر..حریف اشقیا؟اصلاً
میانِ مسجدِ کوفه مناجاتش برد دل را
رفیقی هست بهرِ مرتضا غیراز خدا ؟ اصلاً
یتیمان و فقیران را نوازش می دهد با جان
شبانه می برد جز او کسی نان و غذا؟ اصلاً
شرافت را خدا یک جا محبّت کرده بر مولا
کسی دارد پناهی همچنان خیرالنسا؟اصلاً
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه