• سه شنبه 15 آبان 03

 محسن راحت حق

شب نوزدهم.. مرثیه ضربت خوردن مولا امیرالمومنین -(تیغی آمد ..همه سودایِ سرم ریخت به هم)

974

تیغی آمد ..همه سودایِ سرم ریخت به هم
در مناجاتِ سحر،چشمِ ترم ریخت به هم

آنقَدَر ضربتِ شمشیر به سرکاری بود
که در آن لحظه ی برخورد،سرم ریخت به هم

وضع و اوضاعِ مرا تا ڪه حسن دید شکست
به سرم بست عبا و پسرم ریخت به هم

تا رسیدیم به خانه..قدم آهسته شدم
چشمِ من خورد به زینب ..جگرم ریخت به هم

دخترم گریه کُنان ..صورتِ من پاک نمود
بعد ازین صحنه..همه بال و پرم ریخت به هم

پسرِ امّ بنین..ساکت و مظلوم گریست
ناله ای زد به کنارم..قمرم ریخت به هم

شادم از رفتنِ خود،تیغِ ستم باعث شد
بینِ پرواز و توقف..نظرم ریخت به هم

بهتر این است که پرواز کنم سمتِ بهشت
فاطمه آمد و رڪنِ دگرم ریخت به هم

  • سه شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران