شب غم و پس بزنيد ماه اومد
يكي يكي يكي يه دونه ي شاه اومد
دوباره ستاره مي باره نور مثه مهتاب
اومده دختر دلبره حضرت ارباب
شد دل ارباب شاده شاده شاد
بگو كه نوكر باز عيدي ميخواد
مي دونم آقا كه نه نميگه
وقتي رقيه پاش وسط بياد
يا رقيه من دخيلتم
با نفسش زنده ميشه آسمون
از مژه هاش ميريزه رنگين كمون
وقتي كه مي خوابه رو دوش اكبر ليلا
انگاري رو دوش مصطفي خوابيده زهرا
بال فرشته فرش زير پاش
اكبر آورده گوشواره براش
وقتي ميبينه چشم عمه رو
خنده نميره از روي لباش
يا رقيه من دخيلتم
برا باباش تا جانماز مياره
از سجاده گلبرگ گل مي باره
به باباش ميگه كه ميگم حرفمو به چشمات
بابايي اومدم تا بشم ام ابيهات
مثل يه كوثر دنيا اومدم
شبيه روي زهرا اومدم
تا كه ببينه زهرا رو عمو
فقط به عشق سقا اومدم
يا رقيه من دخيلتم
- سه شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:20
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه