مستم ز حسن عشوه و حسن خرام تو
شیرین نگشته کام من از شهد کام تو
.
آب حیات و زندگی و عیش دائمی
باشد به بوسه های لب لعل فام تو
.
گر قصد کشت من بکنی لا نگویمت
گردن ز ما و , تیغهء تیز حسام تو
.
در کوشش عالمی که نه افتد به دام کس
من دلخوشم از آن که , فتادم به دام تو
.
منّت گذار و در بگشای و مران ز خود
آرم طواف روی تو , باشم غلام تو
.
بی تو , جهان و عیش جهان را , برابری
ناید به آن که , جرعه بنوشم ز جام تو
.
مرغ دلم هوای تو را دارد ای صنم
پر می کشد به قبّهء زرّین بام تو
.
در دل نشسته ای , ز دل آگه تر از منی
در هر طپش , به دل برود یاد نام تو
.
در اوج عزّتیّ و به بالا نشسته ای
بالاتر از سریر سلاطین مقام تو
.
صبح و مسا , به رسم ادب , با خلوص دل
یاد تو را نمایم و دارم سلام تو
.
باشد تصدّق ات ز من حرمت شکسته شد
دارد ( هدایت ) افسر سر احترام تو
- سه شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه