حکیمه خاتون خواهر امام هادی علیه السلام گوید:
چون حضرت صاحب الامر(عج) متولد شد نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شده و مرغان سفید دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند.
پس حضرت امام حسن(ع) مرا آواز داد که ای عمه فرزند مرا برگیر و نزد من بیاور چون برگرفتم او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع(بازوی) راستش نوشته بود که «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» یعنی حق آمد و باطل مضمحل شده و محو گردید. پس به درستیکه باطل مضمحل شدنی است و ثبات و بقا ندارد.
حکیمه گفت: که چون آن فرزند سعادتمند را به نزد آن حضرت بردم همینکه نظرش بر پدرش افتاد سلام کرد. حضرت او را گرفت و زبان مبارک بر دو دیده اش مالید و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانید و بر کف دست چپ او را نشانید و دست بر سر او مالید و گفت ای فرزند سخن بگو به قدرت الهی،صاحب الامر استعاذه فرمود و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین. و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون
این آیة کریمه موافق احادیث معتبره در شان آن حضرت و آیه بزرگوار آن حضرت نازل شده و ترجمه ظاهرش این است که می خواهیم منت گذاریم بر جماعتی که ایشان را ستمکاران در زمین ضعیف گردانیده اند و بگردانیم ایشان را پیشوایان در دین و بگردانیم ایشان را وارثان زمین و تمکن و استیلا بخشیم ایشان را در زمین و بنماییم فرعون و هامان و لشگر های ایشان را از آن امامان آنچه را حذر می کردند.
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه