تا كه لبهاي غزل از تو تكلم دارد
دل دريائي ما ميل تلاطم دارد
شوق و ذوق جگر سوختگان ديدني است
خنده با گريه ي ما سخت تفاهم دارد
سنگ خوبي تو را بسكه زدم بر سينه
شيشه ي عمر چه بد فكر تهاجم دارد
مال و أموال كريمان كه به منزل نرسد
در كرمخانه گدا حق تقدم دارد
سرمان داغ شد از بوي مي شاه كرم
بس كه صدباده ي صدساله در اين خم دارد
"بُعد منزل نبود در سفر روحاني"
هر سلامي بفرستيم، عليكم دارد
گرچه خورشيد شده گنبد آن صحن و سرا
شعبه اي از حرمش حضرت هشتم دارد
- شنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی قاسمی
ارسال دیدگاه