• دوشنبه 3 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

-(آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین)

868
0


آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین
صدها هزار دل زپی ات دربه در ببین

ای خانه زاد کعبه ز مسجد گذر نما
دنبال خویش کعبه ز جان محتضر ببین

خانه نشین غم مرو در خانه ات نشین
امشب درون خانه هوای سحر ببین

خیره به آسمان مشو ای بام آسمان
راهی دگر برای عروج و سفر ببین
دریای التماس شده چشم دخترت
ای چشم حق به سینه دلِ خونجگر ببین

لاقل برای ماندن خود استخاره کن
کم کن شتاب را نفسی بیشتر ببین

دور وبر خودت که پُر از منع رفتن است
این التماس را ز دل میخ در ببین

گفتم ز میخ و خاطرت آزرده شد چرا؟
در این سؤال پرسش من بیخبر ببین

حرف بدی زدم که چنین ریختی بهم؟
مانند چشم خویش مرا دیده تر ببین

آقا گمان کنم که دلت رفت پشت در
حالا بیا و محنت این دردسر ببین

یادم نبود شهر مدینه تورا شکست
آقا جسارت است زمن درگذر ببین

من پا به پای تو بخدا گریه میکنم
من را شبیه خویش زغم شعله ور ببین

با چشم خودتودیده ای و من به چشم دل
آندم که غم شکست تورا از کمر ببین

من هم کمر شکستهء پهلو شکسته ام
حال و هوای روضهء ما پر شرر ببین

وای از دمی که فضه بیا گفت فاطمه
گفتا بیا و فاطمه را بی پسر ببین

محسن نیامده نفسش در گلو برید
آثار ضربه را به تن بی سِپَر ببین

آتش دوام لنگهءدر را از او گرفت
حالا بیا به پیکر زهرا اثر ببین

سر تا به پا همه آتش گرفته بود
آن سو میان بند بیا شیر نر ببین

با این همه بلند شد و گفت یاعلی
یعنی مدینه دین خدا در خطر ببین

در آن سیاه روز میان حرامیان
چندین ستاره همره شمس و قمر ببین

در آن کشان کشان کمر یار را گرفت
فریاد زد خدا ستم اهلِ شر ببین

ضرب غلاف آمد و آرنج شد دوتا
بی غیرتیِ محض صف کور و کَر ببین

ای کاش میشکست دهان و قلم خدا
تا خون نمی نمود دل زارِ مرتضا

  • سه شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:0
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران