رفته از دنیا، حضرت حیدر
زینب زارش، می زند برسر
هرکه را بینی، دیده گریان است
رفتن او را، نکند باور
آه و واویلا، آه واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا2
_____________________
علی اعلا، حاجت روا شد
با لب خندان، سوی خدا شد
فراق زهرا(س) ، با او سرآمد
وقت وصالش، با مرتضی شد
آه و واویلا...
__________________________
مسجد کوفه، باشد عزادار
رفته زدستش، دلبر ودلدار
وای از آن سحر، وقت نماز و
ضربه ی کینِ، آن جنایتکار
آه و واویلا...
___________________________
اطفال کوفه، در انتظارند
بر زانوی غم، سر می گذارند
بابای کوفه رفته ز دنیا
دیگر یتیمان، یاری ندارند
آه و واویلا...
____________________________
جای ماندن نیست، کوفه بی مولا
می رود از آن، زینب کبری
آه ازآن روزی، که بر می گردد
اما باشد او، دربند اعدا
آه و واویلا...
شعر:اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 25
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 2:4
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه