"این مطلب حاوی روضه های سنگین می باشد لطفا در جایی که حق آن ادا می شود خوانده شود"
حسین جان زمین گیر اعدا شدی
الهی بمیرم که تنها شدیالهی بمیرم که سنگت زدند
چرا روی نیزه هویدا شدی
برای زدن کوچه کردند باز
مرور بلاهای زهرا شدی
شه تشنه کامی که تشنه تر از
وحوش و طیوران صحرا شدی
از آن ده سواره خدا نگذرد
ز جسمت گذشتند ز هم وا شدی
خجالت کشیدم شنیدم حسین
شبی را مقیم کلیسا شدی
مگر مرد راهب سرت را نشست
برای رقیه معما شدی
سرت غرق خون و لبانت کبود
چنین کنج ویرانه پیدا شدی
- سه شنبه
- 27
- خرداد
- 1399
- ساعت
- 12:1
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
دانیال تقوی
ارسال دیدگاه