شهرِ مدینه بهتر از باغِ جنان شد
زیباتر از زیبایی رنگین کمان شد
نوری تلاءلو کرد از بیتِ امامت
که از شعاع اش غرقِ نور هفت آسمان شد
هفتم وصّیِ مصطفی لبخند می زد
بر رویِ دستش یاسِ زهرایی عیان شد
از شدّتِ دیدارِ این دختر..دو چشمِ..
باب الحوائج مثلِ ابری خون فشان شد
بوسید و در زیرِ لبانش فاطمه گفت
با ذکرِ مادر ..دخترش صاحب نشان شد
( آمد کسی که بهترین آئینه دار است)
(بر قلبِ آلِ مصطفی..تاب و قرار است)
آمد کسی که در شباهت عینِ زهراست
در صحبت و اوجِ بلاغت عینِ زهراست
روشن شد از دیدارِ او ..چشمانِ هستی
قطعاً که در حُجب و نجابت عینِ زهراست
در گفته هایش موج می زد شورِ ایمان
در راستی و در صداقت عینِ زهراست
پشتِ امامش بود تا هنگامِ مردن
پس می توان گفتن ولایت عینِ زهراست
مظلومه و معصومه و منصوره ی شهر
آورده اند که در رشادت عینِ زهراست
(حسّ ِ تنّعم آمده الله اکبر)
(رهرایِ دوّم آمده الله اکبر )
آمد نگاری که شود بابُ الکریمه
تاب و قراری که شود بابُ الکریمه
پیچیده در شهرِ مدینه بویِ جنّت
آمد بهاری که شود بابُ الکریمه
از جُود و احسانش همه مبهوت هستند
دار و نداری که شود بابُ الکریمه
هرگز نمی راند گدایی را ز درگه
به به ..به یاری که شود بابُ الکریمه
(الطافِ بسیاری رسیده از جوارش )
( آخر شفاعت می کند با اعتبارش)
شاعر:،محسن راحت حق
- یکشنبه
- 1
- تیر
- 1399
- ساعت
- 15:44
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه