در مدح و منقبت
احمدبن موسی (ع)
حضرت شاه چراغ
بنداول
راهی شیراز گشتم با طرب
من به عشق زادهی شاه نجف
چشم چرخانم به هر سو دیدهام
عشق بیپروا نشسته صف به صف
شهر شعر و شهر شور و شهر نور
شهر ایثار و گذشت از هر طرف
پا نهادم در کنار سروها
باغها را دیدهام با صد شعف
دیدم و از خویشتن بیخود شدم
دادهام من تا عنانم را ز کف
سیر کردم باز در گلزاروباغ
چشمم افتادهست برشاه چراغ
بنددوم
السلام ای زادهی موسی و طور
السلام ای معدن عشق و سرور
ای علمدار رضا شاه چراغ
میکنم من خاطراتت را مرور
با تو بودن خود حیات طیبه است
بار خواهم از شما بهر حضور
تو عزیز حضرت معصومهای
کن شفاعت شیعه را از راه دور
عصر غیبت عصر سخت بندهگیست
کن دعا نزدیک گردد تا ظهور
سیر کردم باز در گلزار و باغ
چشمم افتادهست بر شاهچراغ
بندسوم
شهر را آذین ببنیدید از سرور
شهر گردیده چنان وادی طور
نسل موسی آمده با صد عصا
حال گردیده کنون وقت حضور
هر که عاشق شد به آل مصطفی
دست بر سینه نهد از راه دور
با تحیّات و سلامی با درود
میکند از خاطرات خود عبور
با کرامت از کرامت دم زند
با حجاز و با عراقی و به شور
سیر کردم باز در گلزار و باغ
چشمم افتادهاست بر شاهچراغ
ادامه دارد
- یکشنبه
- 8
- تیر
- 1399
- ساعت
- 22:30
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه