تشنگی غالب شده..آه از جفای حجره ها
مانده ام تنهای تنها در سرای حجره ها
می شوم پهلو به پهلو..کاش امدادی رسد
ناله هایم گم شده در لابلای حجره ها
عدّه ای کف می زنند و شادمانی می کنند
من پناهنده شوم آخر کجایِ حجره ها
یادِ جدّم می کنم ..یادِ لبانِ تشنه اش
روضه برپا شد دوباره در خفای حجره ها
بسته اند در را به رویم تا که مرگم سر رسد
آه از افطار شوم و بی حیای حجره ها
همسر نامهربانم باقساوت تر شده...
درد من را چاره کرده با دوای حجره ها
ضجّه هایم را کسی نشنید غیر از مادرم
بوی او پیچیده قطعاً در بنای حجره ها
آمده پهلو شکسته فاطمه بر دیدنم..
بوی جنّت می رسد در جای جای حجره ها
- یکشنبه
- 29
- تیر
- 1399
- ساعت
- 22:58
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه