بسم الله الرحمن الرحیم
طوعه از بهر خدا ، ده تو امشب جا مرا
نائب سلطان دینم مسلم بی اقربا
من غریب و بی کسم آن نائب سلطان دین
صبح فردا پیکرم می افتد از کین بر زمین
از جفای فرقه ی نامرد و خونخوار و لعین
نور چشمان عقیلم ، مسلم بی آشنا
اینقدر پشت درت ماندم روانم خسته شد
وز شرار تشنه کامی کام و حلقم بسته شد
اینقدر نالیده ام قلبت چرا نشکسته شد ؟
بر منِ درمانده ای زن محض لله در گشا
درگشا ای زن تو امشب میهمانداری نما
در برم بنشین ز رافت در برم زاری نما
جای مادر بهر من فردا عزاداری نما
یاوری بر سر نباشد گاهِ جان دادن مرا
ده پناهم طوعه امشب گوشه ای ماوا بده
بر غریب شهر کوفه یک شبی را جا بده
گر علی را میشناسی خانه بر زهرا بده
کُفر باشد میهمانداری در آئین شما ؟؟
بی کسم من لامکانم بر درت کردم مکان
ای زن از بهر خدا امشب مرا از در مران
واله و سر گشته اندر شهر کوفه بی امان
امشبی را من فقط خواهم مکان و التجا
در گشا از دادنِ جایم تو منما واهمه
ده پناهم کن رضا از خود علی و فاطمه
وارهان ، طوعه خودت را از عذاب قائمه
زین الم چشم(فرج)راخون چکد صبح و مسا
شاعر : امیررضا فرجوند
- یکشنبه
- 5
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 0:31
- نوشته شده توسط
- امیررضا فرجوند
- شاعر:
-
امیررضا فرجوند
ارسال دیدگاه