روی دیوار سر میذارم
مثل ابرم که شب از غم ها میبارم
از این شهره بد بیزارم
از حرفایی که شنیدم بی قرارم
.
شنیدم که راه افتادی
شنیدم که با زن و بچه تو راهی
برگردی کاش از بین راه
راهیه راه گوداله قتلگاهی
جانم حسین جانم حسین
»»»»»»»»»»»»»»
شده شب و روزم سیاه
میخرن تو بازار فقط چوب و سلاح
حکم خونت شده مباح
میکشنت اینها بی جرم و بی گناه
.
نقشه دارن واسه سرت
نمیکنن حتی رحمی به اصغرت
وای از غم های خواهرت
جایزه داره کشتن آب آورت
جانم حسین جانم حسین
»»»»»»»»»»»»»»»
دار و ندارم به فدات
یا مبدل السیئات،بالحسنات
حلالم کن وقت ممات
میکشنت تورم با ذکر و صلوات
.
از بام دار الاماره
خورده جسمی به زمین که سر نداره
قلب عالم شد صدپاره
زدن جسمش رو قصابا به قناره
جانم حسین جانم حسین
»»»»»»»»»»»»»»»
رامین برومند (زائر)
- دوشنبه
- 3
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 9:8
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه