امشب امشب مکه نور افشانی است
کعبه در یک خلسه ی عرفانی است
سینه ی ام القری دریا شده است
باز هم درهای رحمت وا شده است
ز آسمان جاری شده روح الامین
تا شود همساز با شوق زمین
مهر در آغوش شب گل کرده است
دامن "بنت وهب" گل کرده است
قصه ی جهل و تباهی سر رسید
پرتو رخشان پیغمبر رسید
او که آمد قامت کسری شکست
با نگاهش رونق بتها شکست
مکه با لبخند او گلپوش شد
آتش شرک و ریا خاموش شد
بت پرستان بت پرستی تا کجا ؟
راهتان گم می شود در ناکجا
دختران خفته در دامان گور
پایمال چکمه ی عصیان و زور
جلوه ی زیبای احمد امده
چشمتان روشن محمد آمده
پور عبدالله امین مکه است
آفتاب سرزمین مکه است
روزهای تیره تر از شب گذشت
لحظه ها در اوج تاب و تب گذشت
فصل جولان غرور و دشنه بود
آفرینش بر عدالت تشنه بود
عشق مفقود الاثر در سینه ها
سینه ها دریای حرص و کینه ها
کعبه در چنگ خدایان دروغ
روزگار حق پرستان بی فروغ
نیشخند لات و عزی جانگداز
بر خداجویان صحرای حجاز
عقلها در سلطه ی بو جهل بود
فتنه شغل مردم نا اهل بود
شد دعای تیره بختان مستجاب
سر زد از آغوش بطحا آفتاب
آمنه در جذبه ی خوشحالی است
جای عبدالله امشب خالی است...
- سه شنبه
- 7
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه