عرفه آمده وغرق گناهم ،چه کنم؟
اثری گر نکند شعله ی آهم ،چه کنم؟
وسعت بی کسیم را چه کسی می داند
بی پناهم ندهی گر که پناهم ،چه کنم؟
ای طبیب دل بیمار، دوایی بفرست
با چنین درد وغم و حال تباهم ،چه کنم؟
فرصتی نیست در این عمر ندانم چه شود
پرسشی مانده برایم ،که الهم ،چه کنم؟
تا به کی شرم گنه شعله به جانم بزند
نکند گر ولی عصر نگاهم ،چه کنم؟
نیستم کرب وبلا تاکه نگاهم بکنی
با دل غمزده و روی سیاهم ،چه کنم؟
به سفیری که صدا کردحسین مظلوم
من گرفتار در این موج سپاهم ،چه کنم؟
یک نگاهی به سوی مسلم خود کن، برگرد
گرچه بر دیدن تو چشم به راهم ،چه کنم؟
مُهر بر نامه ی اعمال «وفایی» تو بزن
بارالها چه بگویم ،چه بخواهم ،چه کنم؟
- چهارشنبه
- 8
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 17:34
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
غلام منصوری