پر و بالم شکسته، میخواهم
سائل آسمان او باشم
مثل جبرییل آرزو دارم
خادم آسِتان او باشم
بین خوبانِ دور و اطرافش
دیده احوال این گدا را هم
ته اوصاف او چنین گفتند
"شأن آیات سورهی مریم"
دوست دارم شبیه کودکی ام
در دل ازدحام گُم بشوم
در حریمش کمی قدم بزنم
سائل آستان قُم بشوم
با غبار حریم قدسی او
کیمیا بارها محک خورده
عالَم و آدم از سر خوانش
روز و شب ، روز و شب نمک خورده
قصه ی صحن قدس و آیینه
قصه ی خواهر و برادری است
کار این صحن های زیبا از
دل عشاقِ یار، دلبری است
سایه ات مُستدام خواهر عشق
التیامِ تمام غم هایم
روزگار مرا از آن اول
دست تو داده است بابایم
- دوشنبه
- 13
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 11:58
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
مهدی فرهادی
ارسال دیدگاه