واحدحضرت رقیه سلام الله علیها
علی صغرسنی یتیمم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
➖➖
بابا بعدتودشمن به زخم من نمک زد
بابا از چپ وراست به صورتم کتک زد
بابا بعدتوکرببلا تاریک وسرده
بابا قلب خونیه رقیه پر زدرده
خودت میدونی بابا اسیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا بعدتو خیری ازاین دنیاندیدم
بابا توی صحرا روی خارا من دویدم
بابا بیشتراز من کتک خورد زینب تو
بابا سرمن خونی شده مثل لب تو
توی این خرابه گوشه گیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا توبروی نیزه و من روی ناقه
بابا تو،توی طشت طلا من توخرابه
بابا کاش نمیدیدم که دشمن بی امان زد
بابا من خودم دیدم که چوب خیزران زد
توروازم گرفتن زود پیرم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
??
بابا تازیانه خوردم و زدم صدایت
بابا پای نیزه گریه میکردم برایت
بابا چشم خود واکن پدر،، جون رقیه
بابا باخودت من روببر،، جون رقیه
ز دوریت باباجون مریضم کردن
علی صغرسنی ناامیدم کردن
- یکشنبه
- 26
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 1:45
- نوشته شده توسط
- حسن نازپرور
- شاعر:
-
حسن نازپرور
ارسال دیدگاه