آرزوم اینه علی خدا کنه بارون بباره
می میرم وقتی می بینم شده لبهای تو پاره ۲
می خونم برات لالایی اگه گریه هات بذاره
نگران نباش علی جون عمو رفته آب بیاره
لالالالالالالایی
********
پسر حسینی و میون رگهات خون حیدر
آرزوم بود که بشی مثل داداشت علی اکبر ۲
اصغرم بگو به مادر تشنگی باهات چی کرده
که ترک خورده لباتو صورتت انقده زرده
لالالالالالالایی
********
اینکه داغتو بابا ببینه دشمن از خداشه
ترسم اینه نکنه ببوستت سرت جدا شه ۲
برای کشتن طفلم چه نیازی بود به لشکر
تیر سه شعبه کجا و گلوی نازک اصغر
لالالالالالالایی
********
شاعر : میثم میرزایی
- دوشنبه
- 22
- آبان
- 1391
- ساعت
- 21:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
میثم میرزایی
حسن
عالی بود
شنبه 17 شهریور 1397ساعت : 00:23