• جمعه 2 آذر 03


ولادت امام رضا -(ِاذنِ الله احوالم خدایی است )

430


بِاذنِ الله احوالم خدایی است 
دلم از لطفِ زهرا هَل اَتایی است 
دوباره کوثری شد جان و دلها 
رئوف آمد، کرامت ها رضایی است
نیازِ آفرینش برطرف شد
بیا سائل که هنگام گدایی است
به نجمه میدهد مژده، فرشته
قدوم ماه پاره، مصطفایی است
نه تنها شیعه میخواند علی را
علی موسی الرضا هم مرتضایی است
فدای پنجمین فرزندِ ارباب
که حتی مشهدش هم کربلایی است
بخوانند اهلِ دل، از دل رضا را
که سلطان سریرِ ارتضایی است
رضا آمد، خدا خوانَد رضایش
که او بِالذّات میداند رضایش

خدا را دل چه آسان میشناسد 
که از شاه خراسان میشناسد 
نه من از جان رضا را میشناسم
رضا جان را، حسین جان میشناسد
  امامِ صاحبُ التفسیرِ خود را
همه آیات قرآن میشناسد 
نه دیروز و نه امروز و نه فردا
رضا را کلِّ دوران میشناسد 
ز عُلیا تا به سُفلی خِطّۀ اوست
رضا را عرش رحمان میشناسد 
ز فَوقَ الارض تا تَحتَ الثَّری نیز
ولی را اِنس تا جان میشناسد 
امامِ خویش را قلبِ مؤیَّد
ز ابر و باد و باران میشناسد
رضا آمد، خدا خوانَد رضایش
که او بِالذّات میداند رضایش

شده وِردِ ملائک ذکرِ نامش
رسد از عالم و آدم سلامش
خدا حبِّ ولایش را بما داد
خوشا آنکه رضا باشد امامش
حدیثِ سلسله، تطهیرِ دلهاست
و یک جمله است، مضمونِ کلامش
گِره خورده است توحید و ولایت 
همان تکمیلِ دین باشد مقامش
غدیر از لطف او بر ما رسیده 
خدا را شکر، زین لطفِ تمامش 
علیِ سوم زهراست آقا 
شهیرِ شاه مردان است نامش 
چنان جدِّ کریمش سفره دار است
نِشیند در کنارِ او غلامش
رضا آمد، خدا خوانَد رضایش
که او بِالذّات میداند رضایش

فلک با دورِ چشمانش بگردد
تمام چرخ حیرانش بگردد 
همه هفت آسمان زیرِ نفوذش
زمین در تحت فرمانش بگردد
تمام عمر، کارش میزبانییست 
خوشا عمری که مهمانش بگردد 
بگو حُجّاج را، حَجّی است مقبول 
که حاجی دورِ ایوانش بگردد
غنی ها گِردِ کعبه در طوافند 
گدا هم دورِ سلطانش بگردد
همه قربانیِ کوی منایش 
که مسلخ نیز قربانش بگردد
به دربارش همه عنوان بگیرند 
گدا دنبال سلطانش بگردد
رضا آمد، خدا خوانَد رضایش
که او بِالذّات میداند رضایش

بیا ای دردمند، آقا طبیب است
رضا حتی به پیغمبر حبیب است 
امیدِ حضرت موسی بن جعفر 
شبیه جدِّ مظلومش غریب است 
چه مظلومانه او مسموم گردد
گریزِ روضه اش، یَابنَ الشبیب است 
بیاد کربلا روز و شبِ اوست
غمین از روضۀ شَیبُ الخضیب است 
هماره پلکهایش زخم از اشک 
قرینِ گریۀ خَدُّالتریب است 
تمام عمر، ذکرش واحسینا
شهید داغِ اَبدانُ السَّلیب است 
برای عمۀ مضروبۀ خود
دعایش تا فرج، صبر و شکیب است 
رضا آمد، خدا خوانَد رضایش
که او بِالذّات میداند رضایش


شاعر:محمودژولیده

  • پنج شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران