من با غم ِعشق تو شب و روز عجینم
دلخوش به همینم کـه برای تو غمینم
من ذرّه ی ناچیز و غُباری به سرِ راه
تو مـاهِ شـب تاری و مـن مثلِ زمینم
مـن تحتِ لوای تو خدابیـن شـدم آقـا
ای روضه ی تو مکتبِ من، دینِ مُبینم
تا بوده همین بوده مرا در نظر از عشق
از لطـفِ تـو بـا گـریه بـه داغِ تو قرینم
تا دستِ خدایی تو گیرند دو دستم
من دسـت به دامـانِ یَلِ ٱُمِّ بَنینَم
گر لطف کنی تو به گدا، یک شب جمعه
بنشـینم و در گـریه ضـریحِ تـو ببینـم
واللّه مرا حاجت و مقصودِ دگر نیست
آندم که بـه یـاد غم ِ تو گـریهْ نشـینم
تا حشـر اگر سجده کنم، شُکر برآرم
مدیونِ تو و خاکِ سرایت به جبینم
#وحید_دکامین
.
یا_كاشِفَ_الْكَرْبِ_عَنْ_وَجْهِ_الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ_كَرْبى_بِحَقِ_اَخْیكَ_الْحُسَیْنِ
- سه شنبه
- 1
- مهر
- 1399
- ساعت
- 10:28
- نوشته شده توسط
- وحید دکامین
- شاعر:
-
وحید دکامین
ارسال دیدگاه