سلام عزیز من سلام،خوش اومدی به شهرشام
شونه آوردی با خودت؟ آخه بهم ریخته موهام
سلام عزیز من سلام،بیا بشین به روی پام
بیا بهت بگم بابا،یه خورده از دردو دلام
اون آقاهه
یه حرف خیلی زشت وبد زد
یکی دیگه
از پشت سر بهم لگد زد
عروسکی
که اونو هدیه داده بودی
گرفتن از
من تو محله ی یهودی
میری بیاری واسم
عروسکو بابایی؟
باید بخونم آخه
براش شبا لالایی
خوش اومدی به این خرابه....
****
سلام عزیز من سلام،ببین چیکار کردن باهام
اینقده پاره س لباسم،فک میکنن بچه گدام
خنده اگر روی لبام،نمیشینه فقط میخوام
نبینی توی دهنم،خالیه جای دندونام
کاشکی میشد
برام یه روسری بیاری
یامرهمی
روی جراحتام بذاری
منوببر
باباجونم هرجایی میری
چون ندارم
طاقت دوری و اسیری
منو ببر که عمه
خسته شده از اشکام
با تو میام بابایی
تو رو من آخه میخوام
خوش اومدی به این خرابه...
شعروسبک
#سید_ناصراسماعیل_نسب
#سید_مرتضی_پیرانیان
- پنج شنبه
- 3
- مهر
- 1399
- ساعت
- 18:8
- نوشته شده توسط
- سیدناصراسماعیل نسب
- شاعر:
-
سید ناصر اسماعیل نسب
ارسال دیدگاه