نور حسین زهرا بر قلب ما دمیده
نوری که از طلوعش جنت شد آفریده
از لحظه ی تولد شیر محبتش را
مادر به یا حسینی در کام من چکیده
هرگز رها نسازد مستی و جام و مِی را
هر کس برای یک بار از تربتش چشیده
شکر خدا که عمری در کوی او گداییم
روزی ما گدایان از کربلا رسیده
این عمرِ نوکری را ارزان نمیفروشم
زیرا که بیت بودم اکنون شدم قصیده
همواره روضه هایش بیچاره کرده ما را
غمهای خواهری که یک روز خوش ندیده
زینب به روی تلّ و زهرا میان گودال
راس عزیزشان را شمر از قفا بریده
او مصحف خدا را دلبند مصطفی را
فرزند مرتضی را بر خاک و خون کشیده
در کربلا وحوشان بی وقفه گریه کردند
زیرا به دید آنها جسمش شده دریده
شاعر:دانیال تقوی
- چهارشنبه
- 9
- مهر
- 1399
- ساعت
- 21:19
- نوشته شده توسط
- دانیال تقوی
- شاعر:
-
دانیال تقوی
ارسال دیدگاه