یک جرعه
غزل توسل
بدون لطف شما طی کنم اگر راهی
کشیده میشود این نابلد به گمراهی
اَلا که هستی عالم طٌفیل رحمت توست
فقیر بی سر و پایم مرا نمیخواهی ...؟
قسم به شیر حلالی که خوردم از مادر
جدا نمی شوم از تو که یار دلخواهی
به جان پاک تو سوگند وامدار توام
مقام خادمیت هست برتر از شاهی
دوباره سوی ضریحت به شوق رو کردم
چه میشود که مرا هم بغل کنی گاهی ...!
هزار شکر که روشن ضمیرم از مهرت
گواه روشن من چیست اشکی و آهی ...
کشیده میشود این نابلد به گمراهی
اَلا که هستی عالم طٌفیل رحمت توست
فقیر بی سر و پایم مرا نمیخواهی ...؟
قسم به شیر حلالی که خوردم از مادر
جدا نمی شوم از تو که یار دلخواهی
به جان پاک تو سوگند وامدار توام
مقام خادمیت هست برتر از شاهی
دوباره سوی ضریحت به شوق رو کردم
چه میشود که مرا هم بغل کنی گاهی ...!
هزار شکر که روشن ضمیرم از مهرت
گواه روشن من چیست اشکی و آهی ...
- سه شنبه
- 15
- مهر
- 1399
- ساعت
- 15:15
- نوشته شده توسط
- امیر روشن ضمیر
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه