شور سینهزنی
حضرت رقیه
راه رفتنت رو آهسته تر کن
فکری برای خستگی همسفر کن
ای نیزه داری ، که روبرومی
فکری برای این زنای خون جگر کن
مسیر عمه رو سد نکن
طفل مریضو لگد نکن
بی معجرن زنای حرم
برو نگاهای بد نکن
نگاه نکن گوشواره هامو
هدیه ی باباییه بمن
نمونده نایی دیگه برام
تورو خدا آرومتر بزن
نزن چشمام شده کم سو نمیبینم
یا لااقل نزن محکم ندارم جون
نزن با پا بزن با دست تنم زخمه
بیا بابا از این صحرا برم گردون
بند دوم
ماه منو به ، آتیش کشوندن
هم رومو هم گیسومو هم دل رو سوزوندن
یادم میمونه ، بابا همیشه
که عمه هامونو روی خارا نشوندن
انگار نمیشناسن عمه رو
بگو که ناموس حیدره
اون که نشونش میدن به هم
خواهر سقای لشکره
اون کسی که زمین خورده
بهش میگن بنت الحیدر
یکم حرمت نگهدارو (اشتباه تایپی اصلاح شد)
با کعب نی نزن رو سر
اونی که پیش چشم دخترت داره
سرتو بین این لشکر میچرخونه
میدونه داغ بابا از همه بیشتر
دل دختر بچه هارو میسوزونه
بند سوم
از نی طلوع کرد ، خورشیدم امروز
کم سو شده مثل چشام امیدم امروز
به اون کسی که ، انگشتتو برد
گوشواره هامو با یه سیلی میدم امروز
منو روی خاکا میکشن
تنم رو رو خارا میکشن
دستی که قد صورتمه
رو روی موها میکشن
افتاده عمه روی زمین
یکی با تازیونه اومد
هردفعه عمه سپر میشد
با هرچی داشت عمه رو میزد
تا وقتی که عمو عباس کفیلش بود
ندیده بود سایشو هیچ کجا هیچ کس
حالا میخوره سیلی میشنوه دشنام
داره میچرخه بین هرکس و ناکس
خادم_زینب
شور_مقتلی
شب_سوم_محرم
فکری برای خستگی همسفر کن
ای نیزه داری ، که روبرومی
فکری برای این زنای خون جگر کن
مسیر عمه رو سد نکن
طفل مریضو لگد نکن
بی معجرن زنای حرم
برو نگاهای بد نکن
نگاه نکن گوشواره هامو
هدیه ی باباییه بمن
نمونده نایی دیگه برام
تورو خدا آرومتر بزن
نزن چشمام شده کم سو نمیبینم
یا لااقل نزن محکم ندارم جون
نزن با پا بزن با دست تنم زخمه
بیا بابا از این صحرا برم گردون
بند دوم
ماه منو به ، آتیش کشوندن
هم رومو هم گیسومو هم دل رو سوزوندن
یادم میمونه ، بابا همیشه
که عمه هامونو روی خارا نشوندن
انگار نمیشناسن عمه رو
بگو که ناموس حیدره
اون که نشونش میدن به هم
خواهر سقای لشکره
اون کسی که زمین خورده
بهش میگن بنت الحیدر
یکم حرمت نگهدارو (اشتباه تایپی اصلاح شد)
با کعب نی نزن رو سر
اونی که پیش چشم دخترت داره
سرتو بین این لشکر میچرخونه
میدونه داغ بابا از همه بیشتر
دل دختر بچه هارو میسوزونه
بند سوم
از نی طلوع کرد ، خورشیدم امروز
کم سو شده مثل چشام امیدم امروز
به اون کسی که ، انگشتتو برد
گوشواره هامو با یه سیلی میدم امروز
منو روی خاکا میکشن
تنم رو رو خارا میکشن
دستی که قد صورتمه
رو روی موها میکشن
افتاده عمه روی زمین
یکی با تازیونه اومد
هردفعه عمه سپر میشد
با هرچی داشت عمه رو میزد
تا وقتی که عمو عباس کفیلش بود
ندیده بود سایشو هیچ کجا هیچ کس
حالا میخوره سیلی میشنوه دشنام
داره میچرخه بین هرکس و ناکس
خادم_زینب
شور_مقتلی
شب_سوم_محرم
- چهارشنبه
- 16
- مهر
- 1399
- ساعت
- 6:48
- نوشته شده توسط
- خادم الزینب
- شاعر:
-
خادم الزینب
ارسال دیدگاه