زمینه_احساسی
شهادت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
سبک جدید
بند۱️⃣
جلو چشاش،همه عالم سیاه وتاره
بی رَمَقه، تنش دیگه جونی نداره
میخواد مث،جدّ غریبش بشه آروم
صورت روی خاک کف حجره میذاره
میخنده توی گریه،خوشحاله خیلی انگار
دنبالش اومدن چون،رقیه و علمدار
پیچیده تو ی خونه ،عطر علی اکبر
اومده آخه اونم،این نفسای آخر
وقتشه که
دیگه از بار غم رها شه
از بند این
زندون غصه ها جداشه
وقتشه که
راهی آغوش خداشه
غریب آقام امام باقر
بند۲️⃣
جمع شده اشک،پای چشاش این دم اخر
میاد یادش،بازار شام و سنگ و یک سر
محلّه ی،یهودیا و رقص شادی
نامحرما،به دُورِ زینبِ بی معجر
یادش میادسه ساله،با یک قد خمیده
اون صورت کبود و،موهایی که سپیده
یادش میاد خرابه،داره هوای گریه
میپیچه تو گوشش،گریه های رقیه
پیش چشاش
یه طشت و چوب خیزرونه
لبِ حسین
پاره شده وُ غرق خونه
به زیر لب
میگه أمون ازین زمونه
غریب آقام امام باقر....
گروه_الزهرا
سید_ناصراسماعیل_نسب
سید_مرتضی_پیرانیان
جلو چشاش،همه عالم سیاه وتاره
بی رَمَقه، تنش دیگه جونی نداره
میخواد مث،جدّ غریبش بشه آروم
صورت روی خاک کف حجره میذاره
میخنده توی گریه،خوشحاله خیلی انگار
دنبالش اومدن چون،رقیه و علمدار
پیچیده تو ی خونه ،عطر علی اکبر
اومده آخه اونم،این نفسای آخر
وقتشه که
دیگه از بار غم رها شه
از بند این
زندون غصه ها جداشه
وقتشه که
راهی آغوش خداشه
غریب آقام امام باقر
بند۲️⃣
جمع شده اشک،پای چشاش این دم اخر
میاد یادش،بازار شام و سنگ و یک سر
محلّه ی،یهودیا و رقص شادی
نامحرما،به دُورِ زینبِ بی معجر
یادش میادسه ساله،با یک قد خمیده
اون صورت کبود و،موهایی که سپیده
یادش میاد خرابه،داره هوای گریه
میپیچه تو گوشش،گریه های رقیه
پیش چشاش
یه طشت و چوب خیزرونه
لبِ حسین
پاره شده وُ غرق خونه
به زیر لب
میگه أمون ازین زمونه
غریب آقام امام باقر....
گروه_الزهرا
سید_ناصراسماعیل_نسب
سید_مرتضی_پیرانیان
- چهارشنبه
- 16
- مهر
- 1399
- ساعت
- 8:11
- نوشته شده توسط
- سیدناصراسماعیل نسب
- شاعر:
-
سید ناصر اسماعیل نسب
ارسال دیدگاه