ما که عمری همدمِ ساقی و مستِ باده ایم،
از چه رو، اینگونه دور از کربلا افتاده ایم؟
خاکسارِ کویِ یاریم و علی بابای ماست
خاکساریم و خوشیم از اینکه آقازاده ایم
در فراقِ کربلا، یک اربعین، غم دیده ایم
اشک ریزان، خیره بر حال و هوای جادهایم
چارده قرن است بی تابِ شهِ تشنه لبیم،
چارده قرن است پای این علم اِستاده ایم
با سلامی بر شهیدِ عشق، قامت بسته ایم
چارده قرن است، گریانِ سرِ سجاده ایم
گرچه عمری با زبانِ شعر، محکم گفتهایم:
"سر طلب کن تا ببینی حاضر و آماده ایم"،
حاصلِ تقصیر و غفلت، دوری از کرب و بلاست
دل به نیرنگِ کدامین جرم و عصیان دادهایم؟
- جمعه
- 18
- مهر
- 1399
- ساعت
- 0:30
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه