بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است
گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است
بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت
اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است
ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم
پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است
ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم
جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است
حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن
نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است
گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست
روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است
گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما
پا برهنه به روی خار دویدن سخت است
سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند
بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است
دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود
بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت
- جمعه
- 18
- مهر
- 1399
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
سید مهدی جلالی
ارسال دیدگاه