نشسته تیر بزرگی به حنجری کوچک
شده مصیبت عظمی ز پیکری کوچک
خودت نیامدی اما جنازه ات آمد
به روی دست گرفته پدر سری کوچک
به هر صدا که میاید رباب می لرزد
از اضطراب شده قلب مادری کوچک
سریع خاک نریزید روی هم بازیش
کنید لطف بزرگی به خواهری کوچک
پدر برای تو سنگ لحد نمی چیند
به حلق تو نخورد زخم دیگری کوچک
عجب کبوتر ما زود پر در آوردی
که از گلوی تو بیرون زده پری کوچک
نکشت حرمله ذبحت نمود مادرجان
سه شعبه نه که بریده به خنجری کوچک
تو هم به خیمه علمدار نو رَسان بودی
به گریه بودی نگهبان دختری کوچک
سر تو بود ز خورجین حرمله افتاد؟
به زیر پا نرود کیسه ی زری کوچک
- سه شنبه
- 22
- مهر
- 1399
- ساعت
- 17:55
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
مجید احدزاده
ارسال دیدگاه