بنداول
میبینمت دلشوره داری باز میسوزه سینم
گمون کنم که لابلای دستته پیرنم2
صدات
دیگه اصلا درنمیادپابه پات
غم کشیدم خیلی زیاد ازنگات
فهمیدم دلداری میخواد غصه هات2
قلبم درآشوبه
دلت به گریه مشتاقه هنوز
آخه اسیر یک داغه هنوز
وای غمدیده خواهرمن
وای رنجیده خواهرمن
بنددوم
خدا میدونه چقده سوزونده جگرمو
دیدم گرفتن بی حیا ها دور خواهرمو2
عذاب
ﻛﺸﻴﺪﻱ ﺗﻮ ﺑﺰﻡ ﺷﺮاﺏ ﺗﺎ ﺭﺑﺎﺏ
ﺗﻮﺭﻭﻣﻴﺪﻳﺪ ﻣﻴﺸﺪﻱ ﺁﺏ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ
ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﺑﺴﺘﻦ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ
یاد کوفه وشام
با این مصیبتا دق میکنی
گریم میگیره هق هق میکنی2
وای غمدیده خواهرمن
وای رنجیده خواهرمن
بندسوم
یکسالونیم بیقرارمو بغضه توی گلوم
بزاربگم درددلامو واست آروم آروم
حالا
جون میدم ازدردوبلاکربلا
نمیره از یادم اخا عاشورا
تنت افتاد زیر سم مرکبا
جلو چشم زینب
سرت همش میفتاد روزمین
دارم میمیرم از درد همین2
وای عزیز برادرمن
وای ای سایه سرمن
- جمعه
- 25
- مهر
- 1399
- ساعت
- 10:56
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین نوری
ارسال دیدگاه