• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

در سوگ اباالمهدی(ع) _چون هشتمین روز ربیع الاول آمد

515

در سوگ ابالمهدی(ع)

چون هشتمین روز زبیع الاول آمد
فصل حیات عسکری فصل خزان شد

فرزند زهرایی دوباره گشت مسموم
راحت زجور حاکم وجور زمان شد

مولا حسن که مظهر حسن خدا بود
با زهر کینه عازم باغ جنان شد

آن روزهای آخرش بستر نشین بود
چون مادرش زهرا نحیف وناتوان شد

در لحظه ی آخر پسر آمد کنارش
از پرده ی غیبت برون آمد، عیان شد

بر کام عطشان پدر آبی بنوشاند
با یاد شاه بی کفن اشکش روان شد

بعد از نماز صبح شد وقت شهادت
جان‌ها بسوزد بی پدر صاحب زمان سد

عالم دوباره حجت حق داد از دست
غرق عزایش هم زمین وآسمان شد

شد سامرا ماتمکده در سوگ مولا
رخت سیه تن پوش مردان وزنان شد

اندر جنان زهرا(س) دوباره شد عزادار
در سوگ فرزندی دگر مویه کنان شد

درد یتیمی قلب مهدی را شرر زد
این کودک تنها امید شیعیان شد

شعر :اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 28
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:5
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران